کد مطلب:31690
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:22
چرا انسان نبايد در مورد ذات الهي و اين كه خدا چگونه به وجود آمده فكر كند؟
علّت اين كه انسان نبايد در مورد حقيقت ذات الهي، فكر و انديشه خود را به كار اندازد، آن است كه انسان موجودي ناقص و از هر جهت محدود است; از اين رو نميتواند به كنه ذات مقدسي كه در جميع جهات نامتناهي است برسد. آگاهي از حقيقت و كنه چيزي، به معناي احاطة بر او است; چگونه موجود محدود، ميتواند بر ذات نامحدود احاطه پيدا كند.
تفكّر در كنه ذات الهي، سبب گمراهي فرد ميشود، چون انسان وقتي نتواند حقيقتي را درك كند و آن را بشناسد، به بيراهه ميرود در نتيجه به انحطاط و بدبختي كشيده ميشود; از اين رو، در روايات رسيده از پيشوايان دين، انسان را از انديشه در ذات الهي منع كردهاند. امام باقر7 در اينباره ميفرمايد: از تفكر در ذات الهي پرهيز كنيد و هر زمان كه مايل شديد عظمت خدا را بدانيد، به آثار و عجايب عالم آفرينش كه آفريده خداست بنگريد.(اصول كافي، ثقة الاسلام كليني، ج 1، ص 93، دارالكتب الاسلامية.) امام صادق7 در اينباره ميگويد: هنگامي كه سخن به ذات خدا ميرسد سكوت كنيد، درباره ذات خدا سخن نگوييد كه عقلها در آن حيران است و به جايي نميرسد.(نورالثقلين، الحويزي، ج 5، ص 171.)
هم چنين قرآن ميفرمايد: لَيْسَ كَمِثْلِهِي شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ;(شوري،11) همانند او چيزي نيست و او شنوا و بينا است. ذاتي كه شبيه و نظير ندارد، هرگز انسان نميتواند در خيال و گمان و فكر خود او را تصوّر كند و حقيقت و كنه آن را درك نمايد، چون اشيايي براي انسان درك شدني است كه داراي مثل و مانند باشند و انسان نظير آنها را ديده باشد يا با يكي ديگر از حواس خود آن را درك كرده باشد.
امّا موجودي كه هيچ مانندي ندارد، در عقل و فكر ما هرگز نميگنجد. انسان تنها ميتواند به وجود ذات الهي از راه آثار و افعال او كه در همة جهان هستي، نشانههاي او مشهود است، پي ببرد; هم چنين ميتواند به كنه صفات او از راه آثارش آگاه شود; نه تنها ما انسانهاي عادي، حتي پيامبران مرسل و ملائكههاي مقرّب، مانند: جبرئيل و ميكائيل نيز نميتوانند به حقيقت ذات و صفات او پي ببرند.(ر.ك: پيام قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازي، ج 3، ص 265، نشر مدرسة الامام اميرالمؤمنين7.)
علي7 در اينباره ميفرمايد: كسي كه براي خدا مثل و مانندي قرار دهد، به حقيقت دانش پي نبرده و هر كس او را شبيه چيزي شمرد، او را قصد نكرده و آن كس كه به او اشاره كند يا در وهم و انديشة خويش آورد، او را از ابعاد منزّه ندانسته.(نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 186.) اين كه در پرسش نوشتهايد خدا چگونه به وجود آمده، سخن اشتباهي است; ذات مقدس الهي، عين هستي است، ازلي و ابدي است، آفرينندهاي ندارد و هستي بخش همة موجودات است.
فلاسفه ميگويند: الذاتي لا يُعللّ; ذاتي علّت نميخواهد. اگر بخواهيم در اينباره مثالي ساده بزنيم، بايد بگوييم شوري هر چيز از نمك است، شوري نمك از چيست؟ نمك يعني شوري، چربي هر چيز از روغن است، چربي روغن از چيست؟ روغن يعني چربي; روشني هر چيز از نور است، روشني نور از چيست؟ هستي بخش همة موجودات از خداست، هستي خدا از چيست. خدا عين هستي است. افراد مادي كه به خدا اعتقاد ندارند، ميگويند منشأ ايجاد عالم، ماده است، وقتي از آنها بپرسي ماده از كجاست؟ جواب ميدهند: ماده هميشه بوده است. وقتي در مكتب مادي، ماده را ازلي ميدانند، ما هم در مكتب الهي ميگوييم خدا ازلي است، با اين تفاوت كه ماده، موجودي بي شعور و فاقد درك و خدا موجودي عالم و قادر و حيّ و نامتناهي در همه ابعاد است.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.